آیا همسر من اختلال شخصیتی دارد؟
اگر قبلاً روابط عاطفی داشتهاید برای چند لحظه به روابط عاطفی گذشته خود فکر کنید.
بعضی از آنها خیلی راحت و بدون کشمکش به پایان رسیدند
و برعکس بعضی دیگر با جنگ و جدال خاتمه پیدا کردند.
به رفتارها و خصوصیات این افراد فکر کنید و اگر اخیراً با شخصی ارتباط عاطفی برقرار کردهاید و یا متاهل هستید،
شریک فعلی خود را در نظر بگیرید.
حالا به مواردی که خاص تر از بقیه بودند خوب فکر کنید و
سوالات زیر را از خود بپرسید:
آیا همهچیز آغازی بسیار عالی داشت اما سرانجام بنابر دلایلی به شکلی دلخراش پایان یافت؟
آیا او از تاثیر رفتارهای غیر معقولش بر دیگران کاملاً ناآگاه است؟
آیا تصور میکنید با رفتارهایی که در نظر شما نامناسب و حتی آزار دهنده هستند، اصلاً مشکلی ندارد ؟
وقتی در تلاش هستید تا مشکلات رابطه مشترکتان را تنها حل کنید؟
آیا هیچ واکنش مثبت و یا تلاشی برای همراهی از جانب او مشاهده می کنید یا حداقل انگیزهای برای تغییر از خود نشان می دهد؟
آیا حس می کنید اکثر موارد در برخورد با شما یا افراد دیگر و یا همکارانش درگیری شدیدی پیدا می کند؟
آیا در اولین برخورد با دیگران تاثیر مثبتی روی آنها می گذارد، اما کمی بعد با نشان دادن خشم و رابطه اجتماعی ضعیف یا حتی فریب دادن آنها مشکلاتی را به وجود می آورد؟
آیا رفتارهایش عجیب و غیرعادی است تا حدی است که به طرد شدن توسط دیگران منجر میشود؟
آیا بهترین احساس را زمانی دارد که کانون توجه همگان است، در حالی که شما مورد توجه نیستید؟
آیا آنقدر به شما وابسته است و محتاج توجه و تحسین شماست که حس می کنید در اداره کردن رابطه خود با او خسته و درمانده شده اید؟
آیا آنقدر خشک، جدی و پایبند به نظم و ترتیب است که بر هم زدن این نظام خشم و نگرانی او را برمیانگیزد؟
آیا با پی بردن به رفتارهای غیرعادی او باز هم خواستار ادامه این رابطه هستید؟
رفتارهایی که پاسخ مثبت شما به این سوالات را در پی دارند، میتوانند به منزله هشدار یا زنگ خطر باشد.
به این منظور که باید بیشتر از قبل نگران سلامت شخصیتی محبوب خود باشید.
اگر چه هیچ یک از این علائم نمیتواند به تنهایی تشخیص اختلال در شخص را به همراه داشته باشد.
اگر این نشانهها از یکی بیشتر باشد نگرانی شما باید شدیدتر از قبل شود.
اختلالات شخصیتی آسیبهای روانپزشکی میباشند
و با الگوهای رفتاری به هم ریخته که گاهی طولانی مدت و پابرجا هستند شناسایی میشوند.
این اختلالات رفتاری داشتن روابط اجتماعی فعال و سازنده را از شخص میگیرد
و شامل الگوهای قدیمی در نگاه کردن، ارتباط برقرار کردن و نحوه تفکر فرد مبتلا می باشد
که در نتیجه آن ها دیدگاه او نسبت به جهان و همچنین خودش خشک و عاری از احساس میشود
و در نهایت به روابط از خدشه وارد میکند.
رابطه عاشقانه سالم امری بسیار دشوار است
و اگر طرف مقابل شما اختلال شخصیتی داشته باشد وضعیت به مراتب مشکل تر خواهد بود.
چگونه شخصیت های غیر عادی را بشناسیم؟
به زنجیره ناهمگون ویژگیهای شخصیتی فکر کنید.
از خفیف ترین آنها که به راحتی قابل تشخیص است
تا شدیدترین آنها که یک در هر شرایطی میتوانند به میزان قابل توجهی وجود داشته باشند.
مثلاً در حالی که ممکن است بسیاری از ما در شروع رابطه جدید خود
تا حدی احتیاط به خرج داده و بخواهیم از خود مراقبت کنیم،
خیلی کم هستند تعداد افرادی که در این امر به افراط رفته
و در هر موقعیت و رابطه جدیدی کاملاً حس سوءظن و تردید داشته باشند.
چنین افرادی همیشه در این اضطراب به سر میبرند که اشتباه کردند
و همسر یا نامزد خود را که به تازگی با او آشنا شدند، به دورویی و بی وفایی متهم میکنند.
در حالی که هیچ مدرکی برای اثبات ادعای خود ندارند.
این افراد به نوعی اختلال شخصیتی به نام پارانوئید مبتلا هستند.
پارانوئید
آنها در تمام روابط خود به شدت شکاک هستند
و در نتیجه از لحاظ اجتماعی ونیز در محل کار دچار سختی های زیادی می شوند.
به طور خلاصه، میتوان گفت افراد با اختلالات شخصیتی
الگوهای ثابت خاص خود را در فکر کردن، ارتباط برقرار کردن و تجربه کردن دنیا و روابط عاشقانه دارند
که حتی با گذر زمان و در موقعیت های گوناگون باز هم بدون تغییر مانده و تقریباً همیشه با شکست همراه هستند.
چه چیزی باعث اختلال شخصیتی در افراد می شود؟
جامعه علمی هنوز پاسخی به این سوال نداده است.
برای پی بردن به آن میتوان به این حقیقت تکیه کرد که در به وجود آمدن اختلال شخصیتی هرگز یک رابطه علت و معلولی ساده وجود ندارد،
بلکه اعم از ژنتیکی، زیستی، روانی و اجتماعی وجود دارد.
وقتی صحبت از اهمیت شناخت افراد مبتلا به آسیب های شخصیتی در میان است،
تلاش برای کندوکاش بی مورد درباره یافتن عوامل به وجود آورنده اصلاً سازنده نیست.
چرا از همان ابتدا به چنین فردی علاقه مند شده ایم؟
برای تشخیص اینکه چرا از همان ابتدا به افراد دارای اختلال جذب می شویم، بهتر است به سوالات زیر خوب فکر کنیم:
آیا آنقدر جذب رفتار یا ظاهر طرف مقابلمان شدهایم که آسیب های شخصیتی هشداردهنده او که تعدادشان هم کم نیست را نادیده میگیریم؟
آیا او یک یا چند ویژگی مشترک با یکی از والدین و یا دیگر اعضای خانواده ما دارد؟
آیا از ویژگیهای شخصیتی خاصی برخوردار است که احساس میکنیم ما فاقد آن هستیم؟
آیا خود را موظف به نجات یا مراقبت از شخصی که اختلال شخصیت دارد می دانیم؟
آیا احساس گناه بیش از حد مانع میشود این رابطه را ترک کنیم حتی اگر بدانیم بهترین کار همین است؟
آیا نیاز به تکیه گاه شدن برای دیگران آنقدر در ما قوی است که نمیتوانیم به محبوب ضعیف و نیازمند خود پشت کنیم؟
آیا در ابتدا آن قدر جذب رفتارهای غیرعادی، شور و حرارت، جسارت و زبان چرب و نرم او می شویم که دیگر جنبههای مهم رفتاری او را نادیده میگیریم؟
آیا عزت نفس و حرمت نفس ما آنقدر سست و شکننده است که نه گفتن را به کسی که فکر میکنیم از ما بهتر و قوی تر است دشوار کرده؟
آیا انگیزه اولیه ما برای تن دادن و ماندن در این رابطه بی ارزش صرفا به این خاطر است که تنهایی خود را پر کنیم؟
پاسخ دادن به این سوالات برای ما سخت است،
اما اگر به خوبی درباره هر یک از سوالات به خوبی فکر کنیم،
متوجه می شویم که چرا جذب چنین انسان هایی می شویم
و شخص مبتلا به اختلال شخصیتی را شریک عشقی خود می دانیم.
دلایل عمده جذب شدن به سمت افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی
اما در نهایت به ۹ دلیل عمده جذب شدن به سمت افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی وجود دارد.
دلیل اول آن که با شناخت سطحی و اولیه که از طرف مقابل پیدامیکنیم، گول میخوریم.
دلیل دوم آنکه به نظر میرسد در دیدن تمام جوانب و حقایق ناتوان هستیم
یا به عبارتی دیگر سطحی نگر شده ایم.
دلیل سوم این است که همواره رابطه را با کسانی دنبال میکنیم که دچار یک نوع اختلال شخصیتی مشابه هستند.
دلیل چهارم آن است که نیاز داریم دیگران محتاج ما باشند.
دلیل پنجم که یکی از حقایق تلخ موجود در دنیای ارتباطات آدمی است،
این است که حس ارزشمند بودن در برخی از ما ضعیف است و به نوعی فکر میکنیم لیاقت ما بیشتر از این نیست.
دلیل ششم آن است که همواره در پی پر کردن خلاهای وجودمان هستیم،
ولی اگر از ما پرسیده شود، می گوییم عاشق خصوصیتی در وجود جدید شریک عشقی ام شدم که احساس میکنم خودم فاقد آن هستم.
دلیل هفتم احساس گناه و عذاب وجدان است که اجازه نمی دهد او را رها کنیم.
دلیل هشتم این است که شاید خود ما دچار اختلال شخصیتی باشیم و به همین دلیل فکر میکنیم شاید مشکل فقط از طرف ما نباشد.
دلیل نهم این است که فکر میکنیم کاملاً تصادفی اتفاق افتاده و نفهمیدیم که چطور به اینجا رسید.
حالا که آگاهانه الگوهای جذب شدن به سمت افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی را بررسی کردیم
و همچنین به دلایل مختلف جذابتر کردن این افراد پی بردیم،
بهتر متوجه می شویم که چرا بیشتر ما که از سلامت روانی برخورداریم،
جذب افرادی می شویم که دارای شخصیت های آسیب دیده هستند.