طرد اجتماعی
ریشه تله ی طرد اجتماعی آن است که فرد در دوران کودکی خود از سوی هم سن وسالانش دیده نمی شده
و هرگز نتوانسته تجربه یک کار گروهی را داشته باشد یا حس کند که به جمعی تعلق دارد.
مشکل در بزرگسالی
این افراد در بزرگسالی با جمع گریزی و دوری از برقراری ارتباط با دیگران، این تله را برای خود عمیق تر میکنند.
پذیرفته نشدن
افراد گرفتار در این تله زندگی احساس می کنند به دلیل اینکه با دیگران تفاوت دارند، نمی توانند از جانب آنها پذیرفته شوند.
در واقع این تله فقط خودش را در جمع های دوستانه، گروهی و تیمی نشان می دهد.
فرد به دلیل اینکه حس میکند به خاطر وجود ویژگی هایی خاصی در گروه دوستانش جایی ندارد،
احساس سرخوردگی می کند.
فکر می کند بی ارزش و حوصله سربر است و نسبت به ظاهر خود بدبین می شود
و فکر می کند زشت و بدون جذابیت است و همین امر او را دوست نداشتنی می کند.
بازآفرینی شرایط کودکی
همه این احساساتی که به فرد دست می دهد، به نوعی بازآفرینی شرایطی است که در کودکی تجریشان کرده است.
همیشه نمی توان آن قدر راحت به وجود این تله در افراد پی برد.
بسیاری از این افکار فقط در ذهن فرد می گذرد.
او در ظاهر بسیار اجتماعی و مردم دار است، به خوبی و درستی با افراد رفتار می کند و مهارت های اجتماعی بالایی دارد.
در واقع برای از دست ندادن جمع و جذاب و خوب به چشم آمدن، دست به هر کاری میزند.
گاهی اوقات آنقدر در روابط اجتماعی خوب هستند که روان شناس هم تعجب می کند،
اما در باطن بسیار مضطرب و گوشه گیر هستند.
بی قراری از ویژگی های دیگر این افراد است.
حس ارزشمندی
اگر به افراد در کودکی حس ارزشمندی و مهم بودن داده نشود
یا به نوعی این حس درون آنها کشته شود آنها در بزرگسالی گرفتار دو تله نقص و شکست می شوند