شکست
معمولا کودکانی که در دوران خردسالی بسیار با هم سن و سالانشان مقایسه شده اند،
در بزرگسالی درگیر این تله، یعنی شکست، می شوند.
ممکن است کودکان باهوش تر با توانمندتری در نزدیکی آنها بوده باشد
و والدین با مقایسه ناخواسته، کودک را تخریب کرده
و به کودک حس تنبل بودن، بی استعدادی، ناتوانی و احمق بودن را القا کرده باشند.
تحقیر والدین
همچنین ممکن است کودکی در یادگیری کندتر از دیگران عمل کرده و با تحقیر والدین روبه رو شده باشد
و یا برای مثال، کودک قصد داشته است کار جدیدی انجام دهد تا به موفقیت برسد؛
اما روحیه او با تحقیر و تمسخر از بین رفته و از انجام دادن آن کار منصرف شده است،
این افراد در بزرگسالی خود کوچکترین شکستی را باخت و عدم توانایی قلمداد می کنند و از ادامه راه منصرف می شوند.
ترس از شکست
بسیاری از این افراد از ترس شکست هرگز مایل به امتحان توانایی ها و زورآزمایی برای پیروزی نیستند
و همیشه از انجام فعالیت شانه خالی می کنند
و با انجام دادن همه این کارها فقط باعث دست و پاگیر کردن این تله می شوند
و همیشه یک فرد شکست خورده باقی می مانند.
اگر افراد در کودکی نتوانند ابراز وجود کنند یا توانایی بیان خواسته هایشان را نداشته باشند،
در آینده در دام دو تله معیارهای سخت گیرانه و اطاعت خواهند افتاد
معیارهای سخت گیرانه
اگر افراد در کودکی تحت فشار والدین مجبور بوده باشند که همیشه بهترین باشند،
اشتباه نکنند،
و هر حرکت اشتباه و خارج از چهارچوبی برایشان به منزله آبروریزی باشد،
در بزرگسالی افرادی بلند پرواز خواهند شد،
آن ها برای رسیدن به خواسته های خود هر کاری را انجام می دهند و سخت تلاش می کنند.
شاید فکر کنید این ها که اصلا شبیه به تله نیست؟
اما نکته اصلی اینجاست که این افراد آرزوهایی بلند پروازانه دارند که حتی شاید رسیدن به آن دشوار باشد.
عشق به دیسیپلین
آنها به شدت عاشق ثروت، زیبایی، شان بالای اجتماعی، نظم و ترتیب در یک چهار چوب خاص و لذت هستند
و برای رسیدن به اینها هر کاری می کنند،
حتی حاضر هستند سلامتی خودشان، روابط دوستانه و عاشقانه و آرامش خاطر خود را فدا کنند.
ممکن است در این راه آن قدر سخت گیرانه عمل کنند که زندگی را هم بر خودشان و هم بر دیگران سخت کنند.